ضرب المثلها
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ضرب المثلها
نوشته شده در شنبه 23 آذر 1392
بازدید : 1921
نویسنده : علی رضا عصاری شهری
 

با پا راه بری کفش پاره می شه , با سر کلاه :

یعنی هر کاری خرج دارد.

 

بزک نمیر بهار میاید کمبزه با خیار می یاد:

وعده سر خرمن به کسی دادن .

«پ»

 

پول علف خرس است !:

دارایی و مال و منال را به هر کسی که بخواهد نباید داد.

 

پیاده شو با هم راه برویم :

در مورد کسی گفته می شود که خیلی مغرور و متکبر شده باشد.

 

پیشانی پلنگ خاریدن :

یعنی کار سخت انجام دادن .

 

پول نداده , میان لحاف خوابیده :

بی سرمایه شریک مال مردم می شود و بیشترین سود را هم می خواهد.

 

پشت و روش معلوم نیست :

یعنی ظاهر و باطنش یکی نیست , منافق است .

 

پیاز هم خودش را داخل میوه ها کرده :

آدم نادرست و ناشی خود را با اهل فن مساوی بداند.

 

پاشنه دهن را کشیدن :

ناسزا و دشنام زیاد گفتن .

 

پشت دست را داغ کردن :

دیگر کاری را انجام ندادن .

 

پیش توپچی ترقه در می کند:

موقعی گفته می شود که شخص حقیری پیش مرد فاضلی اظهار وجود کند.

 

پی خر می گردد که نعلش را بکند:

زیاده طلبی و سود جویی بیش از حد .

 

پای خر یک بار به چاله می رود:

مثل کسی که یک با اشتباه کند.

 

پدر و مادر میوه نایابند :

فرزند پیدا می شود ولی پدر و مادر پیدا نمی شود.

«ت»

 

تا به آب نزنی شنا گر نمی شوی :

تا دست به کار نزنی آن را یاد نمی گیری .

 

تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند :

از نادانی دیگران سود بردند .

 

تا گوساله گاو شود دل مادرش آب شود!:

تا زمانی که پسر مثل پدر گردد جگرها خون شود .

 

تو بگی  ف  من میگم فرح زاد :

موقعی گفته می شود که کسی بخواهد از هوش خود تعریف کند.

 

توی دعوا نان و حلوا خیر نمی کنند :

توی شلوغی کسی به فکر کسی نیست .

 

توبه گرگ مرگ است :

کسی که دست از عادتش برندارد.

 

تکیه بر آب کردن :

به چیزی بی پایه تکیه داشتن .

 

تا هستم به ریش تو بستم :

کنایه از همیشه با هم بودن است .

 

تعارف شاه عبدالعظیمی است :

یعنی به زبان می گوید ولی از دل راضی نیست .

 

ترمزش را بپیچ :

عصبانی مشو.

 

تابستون پدر یتیمونه :

یعنی در فصل تابسان مردم فقیر و بی لباس ناراحت نیستن .

 

تنت را چرب کن :

خودت را آماده هرگونه کار سخت و دشواری بکن .

 

تا نهال تر است باید راست کرد :

تا بچه کوچک است تربیت مفید است .

 «ج»

 

جایی نمی خوابه که آب زیرش بره :

برای افراد زیرک گفته می شود.

 

جوانی است و هزار چم و خم :

آراستن برای جوانان زیبنده است .

 

جیبش را تار عنکبوت گرفته است :

مواقعی گفته می شود که کسی بی پول باشد.

 

جایی رفت که عرب نی انداخت :

کنایه از این است که بازگشتی ندارد.

 

جهود دعاش را آورده :

وقتی کسی پیش دیگران محبوب می شود.

 

جنگ زرگری :

جنگ و جدال دروغین که برای گول زدن باشد.

 

جهود بازی در آوردن :

یعنی سرو صدا و بی ابرویی کردن .

 «چ»

 

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است :

اول به خودش رسیدن بعدآ به دیگری .

 

چاقو دسته خودش را نمیبره :

خویشان وبستگان برای همدیگر ناراحتی تولید نمی کنند.

 

چشم بازار را در آوردن :

خرید جالب نکردن .

 

چشم بسته غیب می گوید :

برای شوخی به کسی گفته می شود که از موضوع روشن و واضح خبر می دهد.

 

چرا توپچی نشدی ؟:

به مزاح به کسی اطلاق می شود که از صدای کوچک بترسد .

 

چند کلمه از مادر عروس بشنو :

تحقیر کردن برای صحبت کردن کسی آورده می شود.

 

چشمش محک است :

با نگاه کردن از سرانجام مسئله با خبر می شود.

 

چادر قلعه زن است :

چادر پوشش و حفاظ برای زن است .

 

چشمش هزار کار می کنه که ابروش نمی دونه :

خیلی زیرک و موذی است .

«ح»

 

حرف راست را باید از بچه شنید :

صحبت درست را که کودک می گوید صحیح است .

 

حرف خود تو کجا شنیدی ؟ اونجا که حرف مردمو شنیدی :

هرکس غیبت شمار را در جمع بکند , بدان که غیبت دیگری را به شما خواهد گفت .

 

حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی :

پول و هزینه زیادی صرف کسی شود که کاره ایی از آب در نیاید .

 

حساب حسابه , کاکا برادر :

مثل : برادریمان به جا بزغاله یکی هفت صنار

 

حوض نساخته , قورباغه پیدا شد :

در مورد کسی است که کاری برای جائی انجام نداده ولی برای آنجا می خواهد رئیس و مدیر انتخاب کند.

 

حرفهات مفت , کفشهات جفت :

در مورد شخصی گفته می شود که از پیروز شده نهایی و خیلی خود در آینده صحبت می کند.

 

حرف حساب جواب نداره :

درست گفتن مسئله ای در باره حق کسی .

 

حیف از آنها که مردند و آواز تو را نشنیدند:

به شوخی گفته می شود که آواز تو زشت و زننده است .

 

حرامزادگی مایه نمی خواهد:

دروغ گویی و تزویر چیزی است که همه کس از آن با خبر است .

«خ»

 

خار را در چشم دیگران می بینه و تیر را در چشم خودش نمی بینه :

در مورد همه کس به غیبت و تهمت می پردازد.

 

خانه اگر پر از دشمن باشد بهتره تا خالی باشد:

اگر خانه خالی باشد یا در آن افراد کم باشند مورد حمله دزدان شود .

 

خرس در کوه بوعلی سیناست :

کسی که سواد کم دارد , در برابر بیسوادان می شود گفت که او دانشمند روزگار است .

 

خر که جو دید کاه نمی خوره :

در مورد کسانی گفته می شود  که بهره فراوان ببرند با بهره کم نسازند.

 

خر گچ کش روز جمعه از کوه سنگی می یاره :

فرد بدبخت برای او همیشه کار است حتی روز جمعه.

 

خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه :

در موردی گفته می شود که دو همسایه و یا زن و شوهر با هم جور باشند.

 

خوشا چاهی که آب از خود برآرد:

در مورد کسانی است که خودشان از خود جوهری دارند.

 

خود را به موش مردگی زدن :

در مورد کسانی گفته می شود که برای انجام کاری دچار ضعف می شوند.

«د»

 

دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد:

در مورد کسانی گفته می شود که از دانایی و هوشیاری زیاد سئوال می کنند و آدم نادان نمی داند و نمی پرسد .

 

داغ شکم از داغ عزیزان بدتر است :

در مورد کودکانی گفته می شود که برای خوردنی سخت می گریند .

 

در خانه ات را ببند , همسایه ات را دزد نکن :

مواظب مالت باش تا به کسی تهمت دزدی نزنی .

 

در جنگ حلوا پخش نمی کنند:

طبیعت جنگ ,جنگیدن است .

 

دستم نمک نداره (یا ) دستم بی نمک است :

به هر کس خوبی کنه جای آن بدی می بینه .

 

دود چراغ خوردن :

رنج و تلاش فراوان کشیدن برای تحصیل علم .

 

دودش به چشم خودت می رود :

مجازات و سختی کار نصیب خود خواهد شد.

 

در همیشه به یک پاشنه نمی گرده :

دنیا این جور نمی ماند.

 

در کوزه بگذار آبش را بخور:

کاری که می خواهی بکنی ارزش ندارد.

 

دل دادن و قلوه گرفتن :

منظور آن است که آنقدر محو در سخنان کس شدن و شیفته او گشتن .

 

درخت هرچه بارش بیشتر سرش پایین تر :

هر کس رتبه و دانش فزونی یابد افتاده تر می شود.

 

در هفت آسمان یک ستاره ندارد :

برای کسی گفته می شود که بی چیز است .

 

ده انگشت را  خداوند برابر نیافریده :

منظور این است که میان اشخاص با هم اختلافی است .

 

ده مرده حلاج است :

یعنی مرد زرنگ و زیرک و کار درستی است .

 

دیگران کاشتن ما خوردیم , ما می کاریم دیگران بخورند:

منظور استفاده رساندن به همدیگر است .

 

دو مغز در یک پوست بودن :

منظور بسیار متحد و رفیق بودن است .

 

دهنش آستر دارد :

به کسی گفته می شود که خوراکیهای خیلی داغ را به راحتی بخورد.

«ذ»

 

ذکر کدورت , کدورت می آورد :

تکرار حرفهایی که در گذشته باعث ناراحتی شده رابطه دوباره را بهم می زند.

 

ذکر عیش نصف عیش است :

گفتن سخنانی که باعث خوشحالی شود نزدیک به انجام دادن آن عمل است که باعث سرور و خوشی می شود.

«ر»

 

رستم است و یک دست اسلحه :

در مورد کسانی گفته می شود که با یک دست لباس , فخر بفروشند .

 

روده بزرگه , روده کوچکه رو خورد :

وقتی که انسان خیلی گرسنه باشد .

 

راهبر باش نه راه بر :

منظور در زندگی طوری راهنمایی کن که راه گشا باشد نه باعث انحراف و بن بست شود .

 

رفتنم با خودم , امدم با خدا :

وقتی که از زمان بازگشت اطلاع نداشته باشد .

 

ریشه اش را ملخ خورده :

نشانه از تنبلی و کاهلی است .

 

روزه شک دار گرفتن :

کنایه از اینست که کسی در مورد انجام کاری یقین نداشته باشد .

 

راه نفسشو بستم :

یعنی کسی را در منگنه و فشار قرار دادم .

 

روزی گربه , دست زن شلخته است :

زنی که خانه دار نباشد سبب ضرر و زیان است .

 

روزه بی نماز , عروس بی جهاز , قورمه بی پیاز :

در مورد کاری گفته می شود که از اول تا آخرش ناقص است .

 

روزه خوردنش را دیده ام , اما نماز کردنش را ندیده ام :

عمل بدش را دیده ایم ولی عمل خوبش را ندیده ایم .

 

راه دویده کفش دریده :

زحمت بیهوده کشیدن و ضرر کردن .

 

روز بهار هفت بار نهار :

کنایه از اینست که در فصل بهار اشتها زیاد می شود.

 

رخت دو جاری را در یک تشت نمیشه شست :

کنایه از رقابت زنهای دو برادر است .

 

روی تشک پر قو خوابیده :

یعنی جایش راحت و خیالش آسوده است .

 

ریش ما دست اونه :

کنایه از اینست که اختیار ما دست کس دیگری است .

«ز»

 

زبان خر را خلج میدونه :

به شوخی هنگامی به دو نفر گفته می شود که با اخلاق و کردار و گفتار همدیگر آشنا هستند .

 

زبان گوشت است و به هر طرف که بچرخانی می چرخد :

زمانی گفته می شود که شخصی دروغ و بی منطق صحبت کند .

 

زمستان رفت و روسیاهی به ذغال ماند :

بدون اینکه موثر باشد خودکار دست به نتیجه مثبت می رسد .

 

زیر آب کسی را زدن :

کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن .

 

زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز :

با صبر و حوصله با اتفاقات پیش بینی نشده روبرو شدن .

 

زیر پای کسی نشستن :

با دروغ و ریا کسی را فریب دادن .

 

زدیم و نگرفت :

کسی که خود را به خطربیاندازد و نتیجه ای نداشته باشد .

 

زن راضی , مرد راضی گور پدر قاضی :

بدین منظور است که در هر صورت با هم دیگر تفاهم دارند و احتیاجی به نظر دیگران ندارند .

 

زیر شالش قرصه :

منظور مال و ثروت زیاد دارد .

 

زبان گزیده بدتر از مار گزیده است :

یعنی حرف ناخوشایندی ممکن است هرگز فراموش نشود ولی زخم مار , ممکن است التیام یابد .

 

زیر دمش سست است :

خیلی تنبل و بی عرضه است .

 

زنگوله پای تابوت :

به فرزند کسانی گفته می شود که پدرش پیر باشد و او متولد شود .

 

زخم خوب میشه ولی جاش می مونه :

کنایه از اینست که هر کاری اثر خود را تا ابد بجا می گذارد .

«س»

 

سبزی پاک کردن :

یعنی چاپلوسی و تملق گوئی .

 

سالها بی قمقمه مشق کرده :

منظور کسی در کاری با تجربه و وارد باشد .

 

سازشان با هم کوک نیست :

اختلاف بین شان زیاد است و به توافق نمی رسند .

 

سبیلش آویزان شدن :

از نا امیدی ناراحت شدن .

 

سال به سال دریغ از پارسال :

منظور سالها ی جدید بدتر از سالهایی است که گذشته است .

 

سال به دوازده ماه , ما می بینیم یکدفعه هم تو ببین :

در مواردی گفته می شود که کسی پر از عیب باشد ولی یک غیب کوچک کسی را به رخش بکشد .

 

سالها می گذره تا شنبه به نوروز بیفته :

منظور این است که کسی برای انجام کاری فرصت را از دست بدهد و باز منتظر فرصت دیگر شود

 

ستاره را بالای سر خود نمی تواند دید :

منظور به کسی است که بی نهایت حسود و خود پسند است .

 

سبیلش را دود داد :

یعنی نهایت تنبیه را انجام داد .

 

سخاوت پس از ادای وام است :

یعنی وقتی عمل شایسته ای انجام دهی نیکوکار هستی .

 

سخن نیکو صیاد دلهاست:

بدین منظور است , که با حرفهای درست دوست های بیشتری پیدا می کنی .

 

سر بی صاحب می تراشد :

یعنی بدون اجازه کسی در مورد او تصمیم می گیرد .

 

سرش از خودش نیست :

یعنی بسیار سخاوتمند و بخشنده می باشد .

 

سر را با پنبه می برد :

منظور کسی است که با زبان خوش کس دیگر را گرفتار مشکل کند .

 

سرش به تنش زیادی می کند :

کسی که سراغ خطر بزرگی می رود .

 

سر به صحرا گذاشت :

کسی که از خانه و کاشانه فرار کند تا آسوده شود .

 

سر در سر چیزی کردن :

بر سر هدفی جان خود را دادن .

 

سر بزرگ بلای بزرگ دارد :

کار بزرگ خطر و مسئولیت بیشتری دارد .

 

سر حلیم روغن می رود :

صبح خیلی زود سر کاری رفتن .

 

سرش به کلاش می ارزه :

یعنی شخص با احترامی است .

 

سرگنده اش زیر لحاف است :

یعنی قسمت بزرگ کار هنوز تمام نشده .

 

سر قبری گریه کن که مرده توش باشد :

به معنی این است که کسی را نصیحت کن که پند پذیر باشد .

 

سر کیسه را شل کن همه دنبالت میان :

منظور خرج کردن و احسان دادن است که نیازمندان برای  گرفتن آن جمع می شوند .

 

سرکه هوا رفت پائین رو نمی بیند :

زمانی که کسی به درجه بالائی رسید توجهی به زیر دستانش نکند .

 

سر و ته یک کرباسیم :

یعنی همه یک جور و یک شکل هستیم.

 

سرش را پیراهنش هم نمی داند :

منظور به کسی که خیلی تو دار و رازش را کسی نداند.

 

سری از هم جدا هستند :

یعنی با هم خیلی مهربان و با محبت هستند.

 

سگ باش کوچک خانه مباش :

بدین معنی است که معمولا کوچکتر خانه بیشتر دستورات را انجام

می دهد.

 

سگ زرد برادر شغال است :

یعنی دو نفر در بدی کم و کسری از هم نداشته باشند.


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
 
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: